هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی.
خدایا! به هر که و هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی.
عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی.
هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه‌ی امیدی و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را بر هم زدی و در طوفان‌های وحشت‌زای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچ‌وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم.
تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و جز تو آرزویی نداشته باشم و جز تو به چیزی یا کسی امید نبندم و جز در سایه‌ی توکل تو آرامش و امنیت را احساس نکنم.
خدایا! تو را بر همه‌ی این نعمت‌ها شکر می‌کنم.»

> چمران

+

چه طور یه آدم این‌قدر جالبه برای من؟

چه طور این‌قدر زیبا فکر می‌کنه؟

چمران برای من چمران بودنشه که جذابه. نه دکتر بودنش، نه وزیر بودنش، نه شهید بودنش؛ فقط خودِ خودِ چمران بودنش.
+
چیزی که بعد خوندن این متن به ذهنم می‌رسه این بیت از حافظه:

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها»

سر منزل جانان را با پا نتوان رفتن.

رقصی چنین میانه‌ی میدانم آرزوست...

تو ,دل ,چمران ,آرامش ,کسی ,دلم ,و جز ,باشم و ,چه طور ,نداشته باشم ,را بر

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

هیئت خیمة الحسین (ع) دانستنی های امرزو مکتب حق پیام آوران پارسیان Black Rabbit شرکت ستاک فناوری ویرا بدن سالم نمایندگی تعمیرات لوازم خانگی هوالرزاق وانت بار پیکان ۰۹۱۸۷۶۳۹۵۳۶ روزنوشت های یک قد بلند